خوش تیپ کوچولو
رونیکا در حال گریه سازی
تولد عروسک خوشگل و ملوسم
ساعت یک و نیم شب بود که از خواب بیدار شدم یه احساس سنگینی خاصی داشتم با خودم گفتم کاش شام سبک می خوردم تا اینطور نمی شدم یک مقدار قدم زدم و شربت معده امو خوردم دوباره خوابیدم که با یه احساس عجیبی شبیه خارج شدن یه مقدار زیادی مایع از بدنم بیدار شدم خیلی ترسیدم از تو تخت بلند نشدم آتنا رو صدا زدم و وقتی که گفت بلند شو دیدم که داره ازم خون خارج می شه سریع به عمه زهره و مادر جون و پدر جون زنگ زدیم و سریع رفتیم بیمارستان خیلی ترسیدم انقدر زیاد که تمام تنم شروع به لرزیدن کردم وقتی وضعیتم چک شد و گفتن که باید بچه به دنیا بیاد از دلشوره و استرس نزدیک بود سکته کنم آخه تو هنوز خیلی کوچولویی عشق مامان هنوز باید تو دلم باشی من واقعا نمی تونم تو دستگاه ...
نویسنده :
مامان
13:50
مرخص شدن از بیمارستان در شش روزگی
پونه جون خوشگلم همیشه میاد به دخترم سر میزنه که تنها نباشیم خیلی عاشقتیم پونه عسلی ای خدا جون شکرت که عسلم حالش بهتر شده بعد از مرخص شدن و اومدن به خونه باید می رفتم بخیه هامو می کشیدم که بازم عمه زهره جون زحمت کشید و من و برد .برای خانم دکتر مهربون یک کادوی نا قابل گرفتیم که از زحمت هاش تشکر کنیم .موقع برگشت رفتیم یک مغازه لباس فروشی و واست کلی لباس های کوچولو گرفتم چون انقدر ریزه هستی که حتی سایز صفر هم برات بزرگه الهی قربون دخملک ریزه خودم بشم بعد هم این لباس که تو عکست هستش هم همون روز برات گرفتم .وقتی اومدیم خونه عمه حمامت کرد و شیرت و خوردی و تخت ...
نویسنده :
مامان
13:49
نخودی کوچولو
ناز دار مامان انقدر کوچولو و نازی که دوست دارم فقط بشینم نگات کنم عزیز دلم ...
نویسنده :
مامان
13:17
روز دوم و اومدن خونه مامان جون
الهی فدای صورت پف پفیت بشم عشق کوچولوی من ...
نویسنده :
مامان
13:15
رونیکا خانم اصلا و ابدا چیزی تو دهنش نمونده که نذاشته باشه
این دختره که از همه دل میبره تاج سره ما رو حسابی کلافه کرده هر چیزی که می بینه می زاره تو دهنش به هیچ چی رحم نمی کنه به خاطر همین کاراش خانم دو هفته است که اسهال گرفته تا بهش می گم رونی نکن سریع منو نگاه می کنه و می گه ماماماما منم بی جنبه ی بچه ذلیل الهی قربون ماما گفتنت بشم وروجک نا قلای خودم ...
نویسنده :
مامان
12:37
رونیکای قشنگم همراه بابا جونش توی شهر بازی
دخترم از دیوار راست هم بالا میره
رونیکا خانم از وقتی که مثل فرفره چهار دست و پا رفته دیگه دوست نداره کار تکراری انجام بده یعنی لحظه ای نباید ازش غافل شد حتی موقع خواب همه چیز و می گیره بلند می شه حتی دیوار و بعد شروع می کنه کم کم قدم برداشتن بعد از چند قدم دستاش و ول می کنه و سقوط آزاد الهی فدای شیطنت هات بشم تو این عکس هم می خوای میز عسلی رو بگیری بلند شی کلا تو زمان هایی که بیداری انقدر پر جنب و جوشی که نمی دونم باید چی کار کنم یه مطلبی بود تو سایت پارسه گرد که گفت واسه این ماه می خواهم جوابشو بدم تا ببینم تو اینده هم مثل الانتی یا نه فدای دختر نازم که اینقدر شیطونه میزان فعالیت : آیا خیلی فعال است، زیاد فعال نیست یا میانه رو می باشد؟ ...
نویسنده :
مامان
16:56